تاريخ : 21 / 1 / 1391برچسب:, | 8:0 | نویسنده : علی

48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :

شهید سرافراز ارتش اسلام امیر سرتیپ عباس زارع شحنه

ولادت:1342 تهران

تحصیلات:دانشکده افسری

تاریخ و محل شهادت:21/1/61

 



48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :

شهید دریادار مسعود انشایی(جاویدالاثر)



48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :

افسر عملیات ناوچه جوشن شهید دریادار ابراهیم حرآبادی(جاویدالاثر)

 



تاريخ : 29 / 1 / 1391برچسب:, | 10:18 | نویسنده : علی

48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :

 

امیر دریادار شهید علیرضا ولی پور

 



تاريخ : 29 / 1 / 1391برچسب:, | 11:33 | نویسنده : علی

48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :

زندگی نامه دريادار شهيد؛ علي زارع نعمتي

در صفحات تاريخ پراز حماسه دفاع مقدس ملت ايران به شهدايي برمي خوريم كه شجاعت، دلاوري، ايمان و اخلاص آنان هر انسان آزاده اي را حيران مي كند و به تفكر وامي دارد.

زندگي نامه دريادار شهيد علي زارع نعمتي:
شهيد علي زارع نعمتي در ۱۷ تيرماه سال ۱۳۳۸ هجري شمسي در خانواده اي مذهبي در شهرستان ساوه چشم به جهان گشود. پدرش در ژاندارمري انجام وظيفه مي كرد و از همين رو، «علي» نظم و ترتيب را از پدر آموخت و در دامان پرمهر او، عشق و خدمت به مردم را فرا گرفت. وي پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و متوسطه و اخذ ديپلم در سال ۱۳۵۵ وارد ارتش شد و به خيل عظيم دريادلان نيروي دريايي پيوست. شهيد نعمتي تحصيلات عاليه خود را در كشور ايتاليا به پايان رساند و در سال ۱۳۵۹ و در حالي كه جريان هاي انقلاب اسلامي را در ايتاليا پي مي گرفت به درجه ناوبان دومي مفتخر شد. او در سال ۱۳۶۰ به وطن بازگشت و با اشتياق، خدمت در ناوچه هميشه قهرمان جوشن را در منطقه دوم دريايي بوشهر براي خود برگزيد و به عنوان فرمانده دوم اين شناور، راهي جنوب شد. شهيد علي زارع نعمتي براي همه ملوانان قهرمان جوشن دوستي صميمي و رازدار بود، چندان كه به گفته همرزمانش؛ بچه هاي ناوچه جوشن در همه اوقات مشكلات و گرفتاري هاي خود را تنها با او در ميان مي گذاشتند و از او استمداد مي طلبيدند.

 

نحوه شهادت:
يكي از بازماندگان ناوچه قهرمان جوشن به نام ناواستوار عرفان آهنگر درباره چگونگي شهادت دريادار علي زارع نعمتي مي گويد:
ساعت چهار بعد از ظهر ۲۶ فروردين ماه ۱۳۶۷ براي محافظت از آب هاي نيلگون خليج فارس و درياي عمان از اسكله پايگاه دريايي بوشهر حركت كرديم. ماموريتي همچون ماموريت هاي گذشته؛ خبرها حاكي از آن بود كه دشمن به سكوهاي نفتي ما حمله كرده و نفتكش هاي ما را تهديد مي كند. روز ۲۹ فروردين و اولين روز ماه مبارك رمضان بود. دريا متلاطم بود. همه جا بوي غريبي داشت. در ناوچه جوشن آماده باش صددرصد اعلام شده بود. نزديك جزيره سيري بوديم. در همه جا سكوت مطلق حكمفرما شده بود. آرام آرام تاريكي جاي خود را به روشني روز مي داد. در اين هنگام متوجه هليكوپترهاي آمريكايي كه در اطراف ما گشت مي زدند، شديم. چند رزم ناو آمريكايي نيز در اطراف ما بودند و تقريباً ما را احاطه كرده بودند. يكي از ناوهاي دشمن روي مدار مخابراتي به ما اخطار داد: «محل را ترك كنيد!» شهيد دريادار علي زارع نعمتي در پاسخ گفت: «اين منطقه جزو آب هاي ايران است و اين شما هستيد كه بايد آب هاي ايران را ترك كنيد.» بار ديگر اخطار داده شد كه ناوچه را رها كنيد! شهيد زارع نعمتي نيز پاسخ داد: «ما تا آخرين قطره خون با شما خواهيم جنگيد!» قبل از شهادت، شهيد نعمتي در تماس با دشمن هرگونه پيشنهادي را از طرف آنها رد و با تمام وجود در مقابل آنها مقاومت كرده بود.
نفس ها در سينه حبس بود. همه آماده درگيري با دشمن بوديم. هليكوپترهاي دشمن نزديك شدند و يكي از آنها در بالاي سر ما پرواز مي كرد. ما نيز بار ديگر به دشمن اخطار داديم، ولي اين كار نيز سودي نداشت. ناوهاي آمريكايي از چهار طرف ما را محاصره كرده و با موشك هاي پي در پي ما را هدف قرار مي دادند.



تاريخ : 21 / 1 / 1391برچسب:شهید,صیادشیرازی, | 20:48 | نویسنده : علی

48000 لاله پرپر ارتش جمهوری اسلامی ایران :

 

امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي،فرزند زياد، در روز چهارم خرداد ماه سال 1323 در شهرستان «درگز» از توابع استان خراسان به دنيا آمد. پس از طي دوران طفوليت، درگرگان به دبستان«منوچهري» رفت و دوره متوسطه را تا سال سوم در  دبيرستانهاي «هدايت» و«فخرالدين اسعد گرگاني»در شهرهاي شاهرود و گرگان طي نمود.

در خرداد ماه سال 1342 از دبيرستان امير كبير" در تهران در رشتة رياضي ديپلم متوسطه گرفت.

يك سال بعد درآزمون ورودي دانشكده افسري پذيرفته شد و به تحصيل علوم نظامي پرداخت .سه سال بعد،در مهر ماه سال 1346 با درجه ستوان دومي در رستة توپخانه فارغ التحصيل شد.

پس از فراغت از تحصيل در شيراز دوره رنجر و چتربازي را با رتبه عالي گذراند، در اصفهان دوره تخصصي توپخانه را ديد و از سال 1348 به لشگر زرهي  تبريز پيوست  و خدمت رسمي خود را در نيروي زميني آغاز نمود.

اولين سمت او "افسر ديده بان توپخانه و معاون آتشبار" بود. اما تخصص در جنگ سرنيزه، مديريت علمي و مقتدرانه  از سويي ايمان و اعتقاد قلبي به عنايات خاصه الهي حاصل از تمسك به نماز، عزتي را براي “ستوان دوم جوان” فراهم ساخته بود كه اقبال و ارادت ويژه  سپهبد يوسفي- فرماندة لشگر تبريز-  و ساير افسران و همكاران  به او از نشانه هاي آن است.

در پايان 9 ماه حضور وي  در تبريز، لشگر مزبور منحل گرديد، علت اصلي آن فرماندهي لشگر بود كه به قول امير صياد:   « فرمانده محكمي كه نه اعليحضرت مي گفت و نه هيچي».

پس از انحلال لشگر تبريز در اسفند ماه سال 1349، به لشگر 81 زرهي كرمانشاه منتقل و در گردان 317 توپخانه به عنوان «فرمانده آتشبار»مشغول به خدمت شد

.

وي در همان سال اقامت در كرمانشاه – 1350- با دختر عموي خود ازدواج نمود.

اوايل سال 1351 در آزمون اعزام به خارج دانش آموختگان دانشكده افسري شركت كرد و پس از قبولي براي تكميل تخصص توپخانه به آمريكا اعزام شد.وي دوره سه ماهه تخصص" هواسنجي بالستيك "را در شهر «فورت سيل» ايالت « اوكلاهما» با نمره عالي و احراز رتبه اول از ميان 20 افسر آمريكايي و ايراني به پايان رسانيد.

پس از بازگشت به ميهن ،در اواخر سال 1352 به اصفهان رفت و در دانشكده توپخانه مشغول تدريس گرديد و در كنار انجام وظايف نظامي و شغلي، به تدريس زبان انگليسي به طلاب حوزه علميه" حاج حسن امامي" مي پرداخت.

 او همزمان شخصيت سياسي خود را نيز قوام بخشيد، ارتباط با شهيد كلاهدوز و اقارب پرست  با توجه به عضويت ايشان در گروه مخفي ارتش از نمونه هاي فعاليت سياسي او در اصفهان است        

.

  وي به عنوان يك نظامي موضع كاملاً مشخصي نسبت به حركت امام خميني (ره) و انقلاب داشت، چنانكه به مدت  سه روز از نوزدهم بهمن سال 57 تا شامگاه پيروزي انقلاب اسلامي (بيست و دوم بهمن) به اتهام تحريك جوانان و سربازان به شورش و آشوب در پادگان در بازداشت بود و در روزهاي پرالتهاب و حساس اوليه پيروزي انقلاب با همكاري آيات عظام خادمي و طاهري به سوق دادن اوضاع بسوي آرامش و امنيت ايفاي نقش نمود.

سروان صياد شيرازي از ابتداي پيروزي انقلاب تا مهر ماه سال  58 در اصفهان بود، در اين مدت با همكاري نيروهاي نظامي و دوستان انقلابي – كه بعداً پاسدار شدند – گروه سي نفره اي را تشكيل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت

در مهر ماه  سال 1358 اخبار ناگواري از كردستان مي رسيد،" سقوط پادگان مهاباد و غارت تيپ"، خصوصاً «قتل عام 23 نفر از پاسداران»كه در پانزدهم مهر ماه در حوالي سردشت توسط ضد انقلاب صورت گرفته بود.

 دكتر چمران، سروان صياد شيرازي، و سرتيپ فلاحي – فرمانده وقت نزاجا – به بانه آمدند، تيمسار در بانه ماند و ساير نفرات با هليكوپتر به پادگان سردشت رفتند ( 21 مهر ماه).

در مدت 17 روز حضور در منطقه سردشت با فرماندهي دكتر چمران 9 عمليات چريكي با موفقيت صورت گرفت ،حضور وزير دفاع در صحنه نبرد انگيزه هاي مضاعفي براي خدمت بوجود مي آورد و نتيجه اين همكاري سلب آسايش و عقب نشيني نيروهاي ضد انقلاب مي گردد.

در زمستان سال 58 13،«قرارگاه عملياتي غرب» در كرمانشاه با فرماندهي سرهنگ صياد شيرازي تشكيل شد.لشگر 81 زرهي كرمانشاه، لشگر 16 زرهي قزوين، لشگر 28 كردستان و تيپ 23 نيروي مخصوص و تعدادي از پاسداران انقلاب اسلامي هسته اصلي تشكيل قرارگاه بودند

 

.

 شهيد ناصر كاظمي فرماندار پاوه و فرمانده سپاه آنجا نيز ارتباطي تنگاتنگ با قرارگاه برقرار نمود.

  اولين عمليات پس از تشكيل قرارگاه «آزادسازي مريوان» و پاكسازي كليه محورهاي  مراسلاتي به آن بود.

در همان ايام با بروز برخوردهاي سياسي  در ميان مسئولين رده بالا (شهيد بهشتي و روحانيت با بني صدر) و كشيده شدن اين اختلافات به ميان مردم، قرارگاه عملياتي غرب با هدف متوجه ساختن مسئولين به مسايل كردستان اعلاميه اي صادر كرد و خواستار وحدت و يكپارچگي مسئولين و حمايت از مبارزات در كردستان شد.

بني صدر احساس كرد، قرارگاه در حمايت از شهيد بهشتي درآمده و بدين طريق نسبت به عزل سرهنگ از فرماندهي قرارگاه غرب مصمم شد و سرهنگ عطاريان معدوم را بجاي او منصوب كرد.

 سرهنگ صياد به فرماندهي كردستان منصوب شد، اما عملاً به انزوا كشيده شده بود، طرح "والعاديات " را نوشت اما رئيس جمهور موافقت نكرد.

 در مدت 44 روز حضور در منطقه ؛ شهرهاي اشنويه و بوكان آزاد و امنيت نسبي در شمال غرب كشور حكمفرما گرديد.

  صحنه اصلي جنگ در خوزستان – هدف اصلي و اساسي عراق -  در جريان بود، آبادان نزديك به يك سال در حال محاصره و در شرف سقوط بود، نيروهاي عراقي به شرق كارون نفوذ نموده و در حال تحكيم موقعيت و پدافند بودند، پنجم مهر ماه سال 1360 يعني تقريباً يك سال پس از آغاز تجاوز عراق، اولين عمليات آفندي بزرگ ارتش جمهوري اسلامي ايران ـ بنام ثامن الأئمه – به اجرا درآمد، در يك شورش برق آسا، در مدت دو روز شكست سختي به نيروهاي متجاوز وارد شد و با انهدام كامل لشگر 3 زرهي عراق در شرق كارون محاصره آبادان را در هم شكستند و روياي رژيم بغداد را براي تصرف آبادان و كنترل آب راه اروند رود براي هميشه نقش بر آب شد.

پس از اجراي موفقيت آميز عمليات ثامن الأئمه، جمعي از فرماندهان عالي رتبه نظامي از جمله سرتيپ فلاحي جانشين ستاد مشترك ارتش، سرهنگ فكوري فرمانده نيروي هوايي، سرهنگ نامجوي وزير دفاع، سرگرد يوسف كلاهدوز، قائم مقام عملياتي سپاه پاسداران و محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر ،در حالي كه با يك فروند هواپيماي« سي«130»ازخوزستان به تهران باز مي گشتند در اثر سانحه سقوط هواپيما به شهادت رسيدند.

با شهادت فرماندهان عالي رتبه ،تغييراتي در كادر بالاي ارتش بوجود آمد و با انتصاب سرتيپ ظهيرنژاد -  فرمانده وقت نيروهاي زميني به رياست ستاد مشترك، سرهنگ توپخانه علي صياد شيرازي به «فرماندهي نيروي زميني» منصوب شد.

 

 بقیه ادامه مطلب....

 

 

 

 



ادامه مطلب
  • یکتا گستر
  • قالب بلاگفا