مرگ را داغ عزیزان بر من آسان کرده است.
عجب روزگاری است. انگار همین دیروز بود که به شهر قهرمان تبریز رفتیم تا چند گفتوگو و گزارش برای مجله تهیه کنیم. یکی از برنامههایمان آن بود که پای صحبت فرمانده لشکر قهرمان آذربایجان هم بنشینیم؛ همین کار را هم کردیم، اما – این نکته را در اشاره همان گفتوگویی که با ایشان داشتیم و در مجله مهرماه منتشر شد هم آوردهام – انصافا تو گویی زنجیر برپاهایمان بستهاند؛ زیرا دلمان راضی نمیشد پایان گفتوگو را اعلام کنیم. مردی که وقتی ضبط را خاموش کردیم و فضا شکل صمیمانهتری پیدا کرد، تازه از رشادتهای خود و گروهان متبوعش در عملیاتهای گوناگون جنگ گفت که دوست نداشت آنها را هرگز رسانهای کند و این همه نشان از کمالات و نهایت بزرگواری وی داشت.مخصوصا از عملیات 27/04/67 گفت که همچنان که کارت عروسیاش برای حضور در مراسم ازدواجش در چنان روزی در دست اقوام بوده، خود در منطقه عملیاتی، به همراه گروهان قهرمانش مشغول نبرد بوده و در خالی که در زیر تلی از خاک رفته و شنی تانک عراقی درست از کنار شانههایش گذشته، اما تو گویی مقدر آن بود که جام شهادت را در ماموریتی دیگر بنوشد.
با این حال ریههایش از آسیب حملات ددمنشانه رژیم بعثی مصون نمانده بود و از این رو، در خلال گفتوگویی که با ایشان انجام دادیم، سرفههایش- یکریز و پیدرپی – این واقعیت را تایید میکرد. در گفتوگویی که با این شهید بلند مرتبه انجام دادیم، چقدر شیرین صحبت میکرد؛ ریشههای جنگ و دیگر فنون نظامی را بهخوبی میشناخت و به نیکی تحلیلشان میکرد. افتادگی و تواضعی که داشت بر مقامش میافزود و لبخند همواره بر لبانش بود. دست آخر هم با تواضعی تمام یک قطعه نمونه سنگ بسمالله را که از شاهکارهای اصیل روزگاران گذشته است و هماکنون در تبریز نگهداری میکرد، به ما هدیه داد. میگفت به راهی که برگزیده، ایمان و اعتقادی راسخ دارد و خود را همواره سرباز میداند که حاضر است جانش را پای آرمانهایش فدا کند و چقدر درست میگفت. انصافا آنچه از شخصیت این امیر قهرمان – در همان مدت کوتاهی که برای گفتوگو با وی بودیم – برداشت کردم، متانت، بلندمرتبگی، غرور نظامی و سلامت نفس، رزمجویی، پهلوانی و همه خصلتهای نیکی بود که همه آنها کمتر در یک جا جمع میشوند.
این هم از رازهای جهان خلقت است که چنین مردانی با چنین ویژگیهایی در بستر نمیمیرند. خبر صریح و بدون ابهام – ابتدا در میان ارتشیان و سپس در تمام کشور پیچید: امیر سرتیپ دکتر رحمان فروزنده به لقاءالله پیوست. خبر کوتاه بود و مختصر، اما دردناک و جانگداز. برای من که همین چند ماه پیش با او گفتوگو کرده و شیفته بزرگمنشی او شده بودم، خیلی جانگذازتر بود. با خود گفتم خوشا به حال آنانکه او را نمیشناختندش! اما بعد نهیبی به خود زدم و گفتم نه! خوشا به حال من که با چنان شخصیتی آشنا شدم تا رمز و راز درست زندگی را بهتر فرا بگیرم. آری؛ از این که افتخار تهیه یک گفتوگو را با چنین دلاورمردی داشتم، بسیار خرسند و خوشحال بودم. یادش گرامی باد.
مراسم بزرگداشت ياد و خاطره زنده ياد شهيد امير سرتيپ رحمان فروزنده، فرمانده فقيد لشكر 21 حمزه سيدالشهداء آذربايجان پنجشنبه شب (دوم ديماه) با حضور حجتلاسلام والمسلمين سيد محمدعلي آلهاشم، رئيس سازمان عقيدتي سياسي ارتش و جمعي از همرزمان وي در محل هيأت شهداي گردان وحدت 60 ارتش برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران، حجتالاسلام آلهاشم در اين مراسم با بيان برخي از ويژگيها و خصائل شخصيت ممتاز شهيد فروزنده، فقدان اين فرمانده مؤمن و ولايتمدار را ضايعهاي بزرگ براي ارتش و ساير نيروهاي مسلح كشور دانست و در ادامه افزود: تجليل از شهداي والامقامي همچون شهيد فروزنده تجليل از فرهنگ شهادت است.
وي همچنين تصريح كرد: فرهنگ شهادت دژي مستحكم در برابر دشمنان است كه قابل تسخير نيست و همه ما وظيفه داريم در راستاي ترويج اين فرهنگ در جامعه بويژه در ميان نسل جوان تلاش نمائيم.
حجتالاسلام آلهاشم در ادامه تشكيل هيأت شهداي وحدت 60 (اين هيأت متشكل از فرماندهان، مسئولان و پيشكسوتان ارتش جمهوري اسلامي ايران است كه در سال 1360 به افتخار خدمت در ارتش نائل شدهاند) را اقدام ارزشمندي دانست و افزود: ما اين آمادگي را داريم كه از چنين مجموعههاي فرهنگي- مذهبي در سطح ارتش حمايت كنيم.
گفتني است در اين مراسم، علاوه بر رئيس سازمان عقيدتي سياسي ارتش تعدادي از همرزمان شهيد دكتر فروزنده از جمله حبيبيان، سهرابي، وليوند، بيرنگ، گلفام، كريمي، متقي و … حضور داشتند كه همگي در سالهاي دفاع مقدس در جبهههاي حق عليه باطل حضوري پرثمر داشتند.
در اين مراسم همچنين ياد و خاطره سه شهيد ديگر وحدتي شهيد عليرضا محمدي، شهيد محمد منگلي و شهيد علياكبر گندمي كه تاريخ شهادت آنها در ديماه بود گرامي داشته شد.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.